میلهای، صدفی، پروانهای (داستان کوتاه)
اواخر یک بعد از ظهر شلوغ تابستان است. مردم دسته دسته از درهای شیشهای رستوران داخل میشوند و بیرون میروند. خدمتکارهای آبیپوش تند و تند میزهای شیشهای را دستمال میکشند، پیشخدمتهای کت و شلواری سفارش میگیرند و آشپزهای کلاه به سر پشت پیشخوان شیشهای به این طرف و آن طرف سرک میکشند. موسیقی بیکلام آرامی […]
میلهای، صدفی، پروانهای (داستان کوتاه) بیشتر بخوانید »