وضعیت نخبگان و نخبهپروری در جمهوری اسلامی ایران، با وجود اقدامات مختلفی که توسط سازمانها و نهادهایی مانند سازمان ملّی پرورش استعدادهای درخشان (سمپاد)، بنیاد ملی نخبگان، باشگاه دانشپژوهان جوان، طرح شهاب در وزارت آموزش و پرورش، باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان دانشگاه آزاد اسلامی و مشابه آن صورت گرفته است، همچنان از پیادهسازی مؤثّر یک الگوی مدیریت استعداد جامع و نظاممند رنج میبرد. به بیان ساده، برای برونرفت از چالشهای حوزۀ نبخگان در کشور، فراگرد مدیریت استعداد که شامل چهار گام اصلی است، میتواند بهعنوان یک نقشهراه اساسی و کاربردی مورد استفاده قرار گیرد. این فراگرد شامل ارزیابی استعدادها، جذب استعدادها، رشد استعدادها و استقرار استعدادها است. ورودی این فراگرد، راهبردهای کلان ملّی است و خروجی آن، نتایج، دستاوردها و پیامدهای موردانتظار در این عرصه خواهد بود. نکته قابل توجّه آن است که بهنظر میرسد در حال حاضر نیاز به سند بالادستی جدید یا ایجاد نظامات و تشکیلات نوین برای حمایت از نخبگان وجود ندارد و یا دستکم از اولویت بالایی برخوردار نیست؛ بلکه نگرش مقطعی و محدود، و فقدان دیدگاه کلان نظاممند، سبب پارهپاره شدن تلاشها و بهرهوری کمتر از حدّ انتظار در این خصوص شده است که امید است فراگرد مذکور، بستری برای ایجاد سازوکارهای قانونی و نهادی، با هدف یکپارچگی و انسجامبخشی تلاشهای متعدّد و متنوّع فراهم آورد. در ادامه، مختصراً چهار مرحلۀ اصلی این فراگرد شرح داده میشود:
1. مرحله ارزیابی استعدادها شامل تجزیه و تحلیل استعدادها و تدوین نظامهای شایستگی نخبگانی در سطوح و زمینههای گوناگون است. در این مرحله برنامهها و سنجههای نخبهشناسی تدوین و آزمونهای مختلف برای شناسایی استعدادها در برشهای گوناگون تحصیلی، جغرافیایی، اقتصادی و فرهنگی اجرا میشود. یکی از مشکلات اصلی اجرای این مرحله در کشور، حساسیت اجتماعی بیشازحد است که به نبردهای غیرمفید و بیپایانی مانند بحث تعطیلی یا ادامۀ فعالیت مدارس تیزهوشان منجر شده است. این توجّه فزاینده به آزمونها و رقابتهای گزینشی، یک خطای شناختی است که باعث شده که سایر جنبههای مهم مدیریت استعداد، نادیده گرفته شود؛ چراکه این آغاز راه است.
2. مرحله جذب استعدادها که مربوط به فرآیند انتخاب، عضویت و تشکیل استخر استعدادهاست. در این مرحله، استعدادها بهطور رسمی وارد فراگرد نخبهپروری شده و نشانگذاری میشوند. بسیاری از تلاشهای بنیاد ملی نخبگان، باشگاه دانشپژوهان جوان و نظام آموزش عالی کشور در این راستا مبذل میگردد، اما همچنان نیاز به هماهنگی بیشتر میان این نهادها و برنامهها احساس میشود. چالش اصلی این مرحله آن است که استخرهای استعداد، با وجود شکلگیری اغلب سرنوشت نامعلومی دارند و جادّههای جذب، به سرمنزل مقصودی نمیرسند؛ پس نباید شگفتزده شد اگر راهزنان غرب و شرق، که این جادّهها را شناسایی میکنند، استعدادها را از کورهراه دیگری به یغما ببرند.
3. مرحله رشد استعدادها که بر تنظیم حمایتها و برنامههای مداخلهای تمرکز دارد. در این مرحله، بهویژه باید به شکلگیری فرهنگ بومی نخبگانی در میان استعدادهای شناساییشده پرداخته شود؛ یعنی ارزشها، هنجارها و نمادهایی که نخبۀ مسلمان ایرانی را در جهان برجسته میسازند. حمایت از نخبگان در این مرحله باید بهگونهای باشد که آنها بتوانند توانمندیهای خود را بهطور مداوم رشد دهند و نیازهای آنان تا حدّ خوب و عالی یعنی رقابتپذیر مرتفع شود. متأسفانه، برنامههای حمایتی موجود اغلب پراکنده و غیرمنسجم هستند و همانند انفجارهایی مقطعی، گاهی موشک استعداد را پیش میبرند و اغلب نمیتوانند تمام استعدادها را تحت پوشش قرار دهند.
4. مرحله استقرار استعدادها که حاصل همه مراحل پیشین است؛ شامل برنامههایی برای ایجاد کارراهههای شغلی، ارزیابی مستمر و طرّاحی سازوکارهای تطابق استعدادها با نیازهای کشور است. در این مرحله، بهرهگیری دقیق و مؤثر از نخبگان با توجه به نیازهای واقعی علمی، فنّاورانه، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران بزرگ انجام میشود. آمایش سرزمین کلید گشودن این قفل است. متأسفانه، این مرحله در حال حاضر با چالشهای بزرگی مانند نبود فرصتهای شغلی متناسب با توانمندیهای نخبگان و کمبود حمایتهای مداوم مواجه است که منجر به خروج بسیاری از نخبگان از کشور میشود. گرچه وجود این چالش در کلّیت نظام آموزش عالی کشور قابل درک است و حرف تازهای نیست، امّا مرتفع کردن آن در حوزۀ نخبگان، اهمیتی دوچندان دارد؛ چراکه احساس یک نخبه در قرار گرفتن در جایگاهی صحیح و شایسته، بیش از هر انگیزۀ دیگری در او وفاداری و ایمان قلبی را میآفریند.
و امّا پیشنهاد:
با توجه به نیاز روزافزون کشور به انسجام و هماهنگی در حمایت و پرورش نخبگان، پیشنهاد میشود نهادی با سطح عملیات فرادستگاهی و فراقوهای تشکیل شود که به عنوان راهبر مرکزی نخبگانی، در بازطرّاحی و بههمرسانی فرآیندهای نخبهپروری نقشآفرینی کند. این نهاد، ساختار دیوانسالار نخواهد داشت، بلکه به صورت شبکهای و گسترده عمل مینماید تا توانایی ایجاد هماهنگی میان کلّیۀ ذینفعان و دستگاههای متوّلی امور نخبگان را در سطح ملی و بینالمللی داشته باشد. استفاده از فناوریهای نوین اطّلاعاتی در شکلدهی لایۀ غیرفیزیکی این نظام شبکهای بسیار راهگشاست.
این نهاد به عنوان یک تسهیلگر، میانبُرهای لازم را برای تسریع و بهبود فرآیندهای شناسایی، جذب، رشد، و استقرار نخبگان ایجاد میکند. این اقدام با تقویت همکاری و گفتوگو میان دستگاههای اجرایی و نهادهای علمی، صنعتی و آموزشی صورت میگیرد. به عبارت دیگر، بستر دیدن و دیده شدن و گفتوشنود مدیران امور نخبگان از هرکجا و هر سازمان، این نهاد است.
مأموریت دیگر این نهاد، ایجاد هماهنگی میان ساختارها و سازوکارهای موجود در امور نخبگان است. این نهاد کلیه قوانین، سیاستها و برنامههای نخبگانی را در سطح کشور شناسایی کرده و در یک نگاشت واحد، به یکپارچهسازی آنها میپردازد تا از همپوشانیها، تداخلها و خلأهای اجرایی جلوگیری کند. به بیان ساده، صحبت از مدیریت راهآهنی است که مسافران نخبه را از قطاری که با آن تا ایستگاهی رسیدهاند، سوار قطار بعدی به سوی ایستگاه بعدی نماید. اکنون اگر دانشآموزان نخبه، سوار قطار سمپاد یا طرح شهاب میشوند، کسی در ایستگاه آموزش عالی، منتظر آنان نیست؛ یا اگر اساتید و پژوهشگران جوانی سوار قطار بنیاد ملّی نخبگان میشوند، کسی در ایستگاه صنایع و معادن، یا در ایستگاه نهادهای انقلابی منتظر رسیدن آنان نیست.
برخلاف سازمانهای سنتی، این نهاد نباید خود را به چارچوبهای اداری بخشنامه و دستورالعمل و شیوهنامه و غیر از آن محدود کند، بلکه باید با رویکردی شبکهای و از طریق ایجاد ارتباطات گسترده و منعطف، از طریق هر گره، پیرامون آن گره را ساماندهی نماید. این نهاد، نه قانونگذار است و نه مجری مستقیم قانون. بلکه نقش آن هدایت راهبردی امور نخبگان از طریق همراستاسازی سیاستها و برنامهها با نیازهای جامعه و نظام مسائل کشور است. این نهاد به عنوان راهبر نخبگانی، ضمن اتّصال حاکمیتی به سازمانهای مختلف، اطمینان حاصل میکند که سرمایههای انسانی کشور به بهترین شکل ممکن مورد استفاده قرار گیرند.
با تأسیس چنین نهادی، که بازوی حکمرانی نخبگان است، کشور قادر خواهد بود از طریق همافزایی فرآیندهای نخبگانی، به رشد پرشتاب علمی، فرهنگی و صنعتی دست یابد. یادآور میشود که مقصود از تأسیس، لزوماً بنیان نهادن تشکیلات جدید نیست و چنین نهادی ممکن است نسخۀ ارتقایافته یا نسل بعد سازمانهای متولّد نظام جمهوری اسلامی ایران، همچون بنیاد ملّی نخبگان و ترفیع آن به ستاد ملّی نخبگان باشد.
در مجموع به نظر میرسد تنها راه برونرفت از مشکلات موجود در حوزه نخبهپروری، اجرای کامل و هماهنگ فراگرد مدیریت استعداد است. هر چهار مرحله باید بهصورت همزمان و یکپارچه توسّط کلّیۀ دستگاههای دولتی و اجرایی ذیربط، نهادهای حاکمیتی و انقلابی، نیروهای مسلّح و شوراهای ملّی پیادهسازی شوند تا بتوان از ظرفیتهای نخبگان بهطور مؤثر و پایدار برای اعتلای ایران اسلامی بهرهبرداری کرد. تلاشی که تا به امروز انجام شده، شایستۀ تقدیر است امّا زمان همراستایی و یکپارچگی بیشتر حول یک محور واحد فرارسیده است.