اگرچه بهترین شیوۀ دستهبندی دانش همواره محلّ بحث بوده است، امّا یکی از رویکردهای بسیار رایج در دستهبندی دانش از دیدگاه مدیریت آن، رویکرد نوناکا و تاکوچی است (هاجیمایکل و توکاس، 2019). ماتریس دانش ارائه شده توسّط نوناکا و تاکوچی، به طور گستردهای مورد پذیرش قرار گرفته و استفاده شده است (جیمنزجیمنز و همکاران، 2020). این ماتریس دانش را به لحاظ ضمنی یا صریح بودن، و فردی یا اشتراکی بودن تقسیمبندی میکند. شکل زیر مدل تکمیل شدۀ مارپیچ دانش را نشان میدهد:

ایشان همچنین فرایندهای مربوطه را که دانش را از یک شکل به شکل دیگر تبدیل میکند، ارائه میدهند:
- اجتماعیسازی: راهبرد تبدیل دانش از ضمنی به ضمنی، هنگامیکه یک شخص دانش ضمنی را مستقیماً از دیگران از طریق به اشتراکگذاری تجارب، مشاهدات، تقلید و… اکتساب میکند. این فرایند شامل دستیابی افراد به درک متقابل از طریق تعاملات اجتماعی چهره به چهره، تسهیم دیدگاه ها، هم اندیشی و تعاملات حمایت گری است.
- بیرونیسازی: راهبرد تبدیل دانش از ضمنی به آشکار، از طریق بیان دانش ضمنی در قالب مفاهیم آشکار. این فرایند به افراد اجازه می دهد که به صورت انفرادی مفاهیم دانش ضمنی را تدوین نموده و با دیگران به اشتراک بگذارند و دانش جدید به وجود آورند.
- ترکیب: راهبرد تبدیل دانش از آشکار به آشکار، از طریق ساماندهی مفاهیم طرّاحی شده بر بدنۀ دانش آشکار. عقاید در این مرحله با یک سیستم دانش (مانند پایگاه داده) ترکیب میشوند. افراد به تبادل دانش میپردازند و این دانش از طریق مستندات، جلسات، مکالمات تلفنی و تبادل اطلاعات از طریق فناوریها و ابزارهایی مانند شبکههای کامپیوتری ترکیب میشوند. دانش جدید نیز میتواند از طریق ساختاردهی مجدد اطلاعات کنونی به وسیله ذخیره سازی، افزودن، ترکیب و طبقهبندی دانش صریح ایجاد میشود؛ و
- درونیسازی: راهبرد تبدیل دانش از آشکار به ضمنی، از طریق فرآیند «یادگیری در عمل»، و از طریق کلامیسازی و مستندسازی تجربیات انجام میشود. درونیسازی زمانی رخ میدهد که کارگران جدید، دانش یک پروژه را با مطالعه بایگانیهای آن، احیاء کنند. همچنین درونیسازی را زمانی میتوان مشاهده کرد که مدیران یا خبرگان باتجربه سخنرانی کنند و یا نویسندگان تصمیم به نوشتن بیوگرافی از یک کارآفرین یا موسسه داشته باشند. به محض درونی شدن، دانشهای جدید مورد استفاده کارکنانی قرار میگیرد که آن را در پایگاه دانش پنهان موجود خود توسعه داده و سازماندهی مجدد کردهاند.
مدل نوناکا و تاکوچی، فرایند «خلق دانش سازمانی» را به عنوان یک مارپیچ وصف میکند که در آن دانش از طریق این چهار حالت تبدیل، توسعه مییابد و تقویت میشود. همچنین درنظر گرفته میشود که دانش در سطوح بالاتر از فرد، از طریق گروه به سمت سطوح سازمانی و حتّی بین سازمانی متبلور میشود (مهتدی و احمدی، 1401).

منابع:
- مهتدی، محمّدمهدی و احمدی، محمّدمیلاد. (1401). اولویتبندی راهبردهای مدیریت دانش در فعالیتهای فراگیر مبتنی بر مشارکت داوطلبانه (موردپژوهی راهیان نور). مطالعات کتابداری و علم اطلاعات، 14(4).
- Gray, J. H., Densten, I. L. (2005). Towards an integrative model of organizational culture and knowledge management. International Journal of Organisational Behaviour Volume 9, No. 2. Pp. 594-603.
- Hadjimichael, D., & Tsoukas, H. (2019). Toward a better understanding of tacit knowledge in organizations: Taking stock and moving forward. Academy of Management Annals, 13(2), 672-703.
- Jiménez-Jiménez, D., Martínez-Costa, M., & Sanz-Valle, R. (2020). Reverse knowledge transfer and innovation in MNCs. European Journal of Innovation Management, 23(4), 629-648.
- Nonaka, I., and Takeuchi, H. (1995). The Knowledge-Creating Company: How Japanese Companies Create the Dynamics of Innovation, Oxford University Press.
- Nonaka, I & Toyama, R. (2004). Knowledge creation as a synthesizing process, in H Takeuchi & I Nonaka (eds.), Hitotsubashi on Knowledge Management, John Wiley & Sons, Singapore.
- Xu, J., Gu, P. (2015). The Knowledge Creation of Product Design: The Foundation of Green Product Design. Cumulus Mumbai 2015. A Vision of Sustainability with focus on Water. 3 – 5, December 2015. IDC, IIT Bombay, Mumbai, India.
ارجاع به این مقاله به شیوۀ APA
احمدی، محمّدمیلاد (1402، مرداد 14). مارپیچ مدیریت دانش. وبگاه شخصی دکتر محمّدمیلاد احمدی.
https://mmiladahmadi.ir/2023/08/05/knowledge-management-spiral/
Ahmadi, M.M. (2023, August 5). Knowledge Management Spiral. Personal website of Dr. Mohammad Milad Ahmadi. https://mmiladahmadi.ir/2023/08/05/knowledge-management-spiral/
ممنون مطالب جالب و مفید بود
سلام خیلی خوب مطلب رو متوجه نشدم یعنی مطلب به این اشاره میکنه که دانش رو چجوری به اشتراک میزاریم؟
دانش سازمانی، به دو شکل ضمنی و صریح در سراسر سازمان جریان دارد. این دو نوع دانش، به طور مداوم در حال تبدیل به هم هستند و این چرخه یک چرخۀ پایانناپذیر است. هر یک از چهار نوع تبدیل دانش، نام بهخصوصی داشته و عوامل فردی، گروهی، سازمانی و محیطی به طور مستقیم در آنها دخیل هستند. این فرآیند را چرخۀ مدیریت دانش میگویند.
ممنونم جناب دکتر از پاسخ عالی
با عرض سلام خدمت استاد گرامی
وقتتون بخیر باشه
متشکرم از شما بابت این مطالب
واقعا لذت بردم
یک مستند از یه خانمی که کارآفرین بودن در شبکه مستند نشون میداد که ایشون میگفتن ما کارآفرین اجتماعی هم داریم که بر عکس بقیه کارآفرینی ها که سودی که از این کار به وجود میاد رو خرج خودشون میکنم اما در کارآفرینی اجتماعی این سود توسط شخص کارآفرین برداشته نمیشه و این سود برای توسعه کسب و کار و کمک به افرادی هست که ما دور خودمون جمع کردیم و برای حل مشکلاتشون ازش استفاده میکنیم و این افراد کسانی هستن که اگر این کسب و کار از هم بپاشه دیگه جایی به این افراد کار نمیدن . ایشون میگفتن بعضی از افراد تمام دانش خودشون رو که برای ایجاد کسب و کار مهم هست در اختیار اون فردی که میخواد کسب و کار جدید شروع کنه نمیزاره و این باعث نابودی اون کسب و کاره و چنین فردی دشمن آدم هست و بهتره که تمام اطلاعات لازم رو ابتدا به فرد بدیم تا بتونه در کسب و کار موفق باشه و در حقیقت ماهی رو به فرد ندیم بلکه شیوه ماهیگیری رو به فرد یاد بدیم
برای مدل نوناکا من مدل های دیگه ای رو دیده بودم که دانش درونی فردی تبدیل به دانش آشکار فردی و بعد تبدیل به دانش آشکار جمعی میشد مدل برام جدید بود و مفید
ممنون
با عرض سلام و خسته نباشید مقالهی بسیار مفیدی بود
انشالله در ترمهای اینده برای تحقیق از مقالهی شما استفاده خواهم کرد (البته با ذکر منبع 😁)
سلام
برای مدیریت دانش ما نیاز داریم که دانش پنهان فردی رو به دانش آشکار جمعی تبدیل کنیم تا سازمان بتواند از آن دانش استفاده کند. ولی در سازمان های ما همچین موارد به ندرت دیده میشود و اکثر افراد حاضر به اشتراک گذاری دانش خود نیستند.
مطالعه کردم موارد ذکر شده رو و یه نکته رو متوجه شدم که چقدر مفاهیم فلسفی و سیستمی وقتی ترکیب میشن پیچیدگی ایجاد میکنن و نکته مهم این هست که در عمل این اتفاق در حال رخ دادن هست.
سختی کار اونجایی هست که این رخداد ها رو بخواهیم به نوشته و فرایند مشخصی تبدیل کنیم اونوقت هست که میبینیم چقدر فرایندی کردن کار دشوار میشه
نمونه ساده اون نوشتن و فرایندی کردن کارهای روزمره هست ، در عمل انجام میدیم ولی نگارش اون سخته و هنر خاص خودش رو میخواد
یکی از این موارد تجربه کردم که با مصاحبه خواستم از همکارا روش انجام کار خودشون رو بنویسن و یک نمودار بسیار پیچیده و درهمی شد .در صورتی که انجام اون کار به نظر بسیار ساده بود
دقیقاً همینطور است. به همین خاطر است که بهعکس تصوّر عمومی، پژوهش با روشهای تحقیق کیفی، غالباً پُرزحمتتر و پیچیدهتر از پژوهش با روشهای کمّی است.